گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا
ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعدهی دروغ، دلی شاد کن مرا
پیوسته است سلسلهی خاکیان به هم
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
شاید به گرد قافلهی بیخودان رسم
ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا
گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی
دیوانهی قلمرو ایجاد کن مرا
بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار
چون سرو و بید ازثمر آزاد کن مرا
دارد به فکر صائب من گوش عالمی
یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا
"صائب تبریزی"
ویران اگر نمیکنی آباد کن مرا
حیف است اگر چه کذب رود بر زبان تو
از وعدهی دروغ، دلی شاد کن مرا
پیوسته است سلسلهی خاکیان به هم
بر هر زمین که سایه کنی، یاد کن مرا
شاید به گرد قافلهی بیخودان رسم
ای پیر دیر، همتی امداد کن مرا
گشته است خون مرده جهان ز آرمیدگی
دیوانهی قلمرو ایجاد کن مرا
بی حاصلی ز سنگ ملامت بود حصار
چون سرو و بید ازثمر آزاد کن مرا
دارد به فکر صائب من گوش عالمی
یک ره تو نیز گوش به فریاد کن مرا
"صائب تبریزی"
آباد کن مرا.............
پاسخحذف